آجرک الله فی مصیبة جدک...........یا صاحب العصر والزمان (عج)
یاران ! این قافله، قافله عشق است و این راه که به سرزمین تف، در کرانه فرات میرسد ، راه تاریخ است ، این دعوت فیاض است که علی الدوام ، زمینیان را به سوی آسمان فرا می خواند و بدان که
سینه ی تو نیز آسمانی لایتناهی است، با قلبی که در آن چشمه ی خورشید می جوشد و گوش کن که چه خوش تر نمی دارد در تپیدن : حسین....حسین.....حسین....
"شهید آقا سید مرتضی آوینی"
....و به سرزمین عراق رسیدند، به راهنمای کاروان که ملازم رکاب بود فرمودند:
ما را از کربلا ببر وچون به جایگاه شهدا و دیار غریبان رسیدند. جابر بن عبدالله انصاری وجماعتی از بنی هاشم را دیدند که با جمعی از آل رسول به زیارت قبر امام حسین (ع) آمده اند و در یک زمان ،
آن بی کسان با جابر وخویشان ، در آن مکان رشک جنان ، ملاقات نمودند و به اتفاق هم گریه زاری و ناله سوگواری پرداختند، و آتش دلهای کباب را به اشک دیده های بی خواب ،سیراب کردند....در این هنگام زنان اهل آن وادی به گرد ایشان فراهم آمدند . وچند روزی در ماتم خانه عزاداری نمودند....
"سوگنامه کربلا"
خودمونی:
1. اربعــــــین....من...ما...چه کردیم ...؟؟؟
2. انتخابات.......انتخاب درست.....
3. چت نمیکنیم....حتی با شما دوست عزیز....لطفا سوال نکنید...!!!
4. ممنون....مزار شهدا و عمره دانشجویی...(برا چی رو خودتون میدونید...!!!)
5. ممنون از اینکه نائب الزیاره بودید....
یه عاااااااالمه دعا....
کربلایی باشید..... (کربلا ما را درخیل کربلائیان بپذیر...)